|
رویای آبی شعر وترانه درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب من تمنا کردم که تو بامن باشی تو به من گفتی: هرگز، هرگز. پاسخی سخت و درشت و مرا غصه ی این هرگز _کشت_ Q لحظات را به خاطر داشته باش همین لحظات هستن که منو تو را به یاد یکدیگر می اورند! مختصرو مفید اما پر معنی.....
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:8 PM :: نويسنده : هانی
خودم را به تخت بسته ام میخواهم مخدر صدایت را در کنم اما نمیشود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من نویسنده ی جدید هستم!شاید بعضی ها منو بشناسن
سیما ام....البته فعلا با پست های هانی هی هی
دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:آه ای اشک,آواز مهربانی,نسترنهای سوخته,شارخ تندرو صالح, :: 6:42 PM :: نويسنده : هانی
ای نگاه تو سایبان دلم چشمهای تو آسمان دلم گرم آواز مهربانی توست لحظه در لحظه باغبان دلم یا بسوزان مرا که هیچ شوم یا مزن شعله بر گمان دلم طعنه ها میزند مرا که مپرس گیرم از خویش چون نشان دلم شده اند ابر و چشمه ها و غروب بی حضور تو همزبان دلم اوج فریاد بیصدای منی «آه ای اشک،ترجمان دلم» شارخ تندرو صالح نسترنهای سوخته-ای نگاه تو
ای مهربان من، من دوست دارمت، چون سبزه های دشت چون برگ سبز رنگ درختان نارون.
معیارهای تازه ی زیبایی ، با قامت بلند تو سنجیده میشوند. زیبایی عجیب تو معیار تازه ایست ، با غربت غریب فراوانش. مانند شعر من، _این شعر بی قرین! _و این تفاخر از سر شوخیست !_ نازنین!Q
حمید مصدق منظومه در رهگذار باد-فصل4 سلام.خوبی؟خوشی؟دنیا به کامت میگذره؟کاروبار چطوره؟حالا که تنها شدی،بی ماشدی،بهت خوش میگذره؟از حال من اگر میپرسی مثل همیشه ام تنهام و بی پناه. آره بی پناه کسی رو ندارم که سرمو رو شونه هاش بزارمو گریه کنم اره تنهام و همه اونایی که یه جورایی درکم میکردن رفتن و دیگه نیستن.خالا دیگه تنهای تنهام.گاهی وقتا فکر میکنم اگر اونجا پیش تو بودم بازم این احساس تنهایی به سراغم میومد؟شاید آره شایدم نه!ولی در هر صورت یه حسن داشت اونم این بود که تو رو داشتم!!!!!ولی نداشتنت بزرگترین و سخت ترین و مشکل ترین مسئله توی زندگیمه!.ای کاش پیشم بودی.ای کاش پیشت بودم!الان خیلی احساس تنهایی میکنم اینقدر که دارم می میرم...... «سنگ صبورم،کامپیوترم،حرفای منو که شنیدی به گوشش برسون.هرجند فرسنگها ازم دوره!!!!!!!دوباره بهت سر میزنم و براش نامه مینویسم» «هـــــــــی تویی که برات مینوسم....اگه نخونی میکشمتا!!!.....» آرزو میکردم که تو خواننده شعرم باشی _راستی شعر مرا میخوانی؟_ نه،دریغا،هرگز، باورم نیست که خواننده شعرم باشی. _کاشکی شعر مرا میخواندی!_Q شب سردی است و من افسرده راه دوریست و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از این حاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها.
فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چقدر تاریک است؟
خنده ای کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دریا ریزم؟ صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم غم هست به دل غم من لیک غمی غمناک است.
سهراب سپهری غمی غمناک-مرگ رنگ جمعه 4 شهريور 1390برچسب:ترا میپرستم,گلپونه ها هما میر افشار,ترا دوست دارم, :: 7:33 PM :: نويسنده : هانی
ترا دوست دارم ترا دوست دارم ترا چون بهاران چو ذرات باران ترا چون ستاره چنان ابر پاره چو امواج دریا چو مستی چو رویا چو مینای پر می چنان ناله ی نی ترا دوست دارم ترا میپرستم ترا میپرستم تو هستی جوانی تویی زندگانی تویی چون دل و دین تویی جان شیرین تویی همچو ایمان مقدس چو پیمان چه خواهی ز عاشق که من بعد خالق ترا میپرستم ترا میپرستم.Q
هما میرافشار گلپونه ها-ترا میپرستم
فانوسی دیگر بر درگاهی دیگر است کسی باز نخواهد گشت شیرینی سفر به فراموشی بود شیرین تر آنکه فراموش کردی (کسی هست که هرگز تو را فراموش نکرده است)Q
مهدی مظاهری پل رومی-اعتراف(6) چرا اینهمه از من دوری یا شاید چرا اینهمه از تو دورم من؟ درست مثل دوری اردیبهشت ماه از ابدیت چرا اینهمه از من دوری؟
هزار سفینه_جزیره های رازناک اساطیری شاید_میان ما شناور است هزار قبیله و قلب و آسمان و مرگ میان ما رها گشته است هزار شکل وحجم اثیری و خاکی میان ما نشسته است اما چگونه است که زمان_کلاف جاودان خاطره و دید و انتظار نه از درون روح باستانی تو بل از کناره های روح و جسم تو عبور می کند اما به من که میرسد مرا درون اب های سرد خویش غرق می کند مرا به کاروان انتظار و خواب میسپارد و پیش می رود!
چرا اینهمه ازمن دوری یا شاید جرا اینهمه از تو دورم من؟ چرا اینهمه از هم دوریم؟؟؟Q
محمدرضافشاهی ملانکولیا پيوندها
|
|||
 |
تبادل
لینک هوشمند
